محمود نویسندهای است که برای نوشتن باقیماندهٔ کتاب جدید خود در پی یک کمکاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آوردهاست. اما در باغ، درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است میوه نداده و باغبانان از او میخواهند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوبارهٔ آن شرکت کند و محمود میپذیرد و در این بین او به مرور خاطرات نوجوانی خود میپردازد؛ زمانی که شیفتهٔ دخترعمهاش، میترا (یا به قول محمود در دفتر خاطراتش، میم) بوده و بااینکه دختر از او بزرگتر است به او ابراز عشق میکند و برایش اشعار عاشقانه میگوید و با او ساعتها در باغ به اجرای نمایشنامههای مختلف میپردازد، چرا که هردو به ادبیات علاقهمندند. اما روزی دختر برای خداحافظی میآید، چون قصد دارد نزد پدرش که خارج از کشور است برود.
Watch Youtube Trailer Join nowمحمود نویسندهای است که برای نوشتن باقیماندهٔ کتاب جدید خود در پی یک کمکاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آوردهاست. اما در باغ، درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است میوه نداده و باغبانان از او میخواهند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوبارهٔ آن شرکت کند و محمود میپذیرد و در این بین او به مرور خاطرات نوجوانی خود میپردازد؛ زمانی که شیفتهٔ دخترعمهاش، میترا (یا به قول محمود در دفتر خاطراتش، میم) بوده و بااینکه دختر از او بزرگتر است به او ابراز عشق میکند و برایش اشعار عاشقانه میگوید و با او ساعتها در باغ به اجرای نمایشنامههای مختلف میپردازد، چرا که هردو به ادبیات علاقهمندند. اما روزی دختر برای خداحافظی میآید، چون قصد دارد نزد پدرش که خارج از کشور است برود.
Watch Youtube Trailer Join now